به داروهام یه حالتی پیدا کردم مثه اعتیاد واقعا نبودنشون رو توی بدنم حس میکنم تنظیم بدنم افتاده دست داروها یه مقدار خیلی زیادی هم بدنم ضعیف شده بخاطر این داروها همه چیز رو حس میکنم از درونم انگار همه چی باهام حرف میزنه حس میکنم این اواخر داره به هم میریزه همه چی ... فقط این هفته رو دارو دارم مصرف کنم بعدش تموم میشه باید باز تکرار کنم آزمایشامو امیدوارم اینبار هم خوب باشه نتیجه....از دوستام بگم که این مدت دوستای دانشگاهیم یه بار اومدن عیادتم همون هفته های اول بود و حضورشون برام خیلی ارزش داشت این راه رو اومدن از شهر دانشگاهو به بهانه تولدم برام هدیه هم آوردن و خیلی خوشحال شدم واقعابا این تفاوت که دوستام که اینجا بودن و همشهری بودیم و نزدیک تا یه مدت زیادی که حس کردم نباید چیزی بدونن و وقتی ام گفتم به همون حال و احوال توی گروه خلاصه شدمهم نبود خیلی برام بلاخره جنس دوستی ها تو اینجور شرایط مشخص میشدصمیمی ترین دوست دوره دبیرستانمم جزو همین دسته بود و خبر نداشت و وقتی خبر گرفت هم گفت یه روز حتما میاد میبینه منو ولی هنوز نیومدهتو این دوره مریضی هرچی از فامیل و حضورشون دلزده بودم دلم میخواست د لونا و روزهایش...
ادامه مطلبما را در سایت لونا و روزهایش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4miss-luna4 بازدید : 15 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 5:53